"باید سرت رو از این دخمه بیرون بیاری تا ببینی ما زندگی نمی‌کنیم، ما فقط اسباب زندگی کردن بقیه رو محیا می‌کنیم، اسبابی که تاریخ مصرف دارن و خیلی راحت دور انداخته می‌شن.

با واژه هایی مثل سیاست، نژاد و دین سرگرممون می‌کنن، اما تمام حقیقت برای مردمی مثل من و تو، توی فقر، گرسنگی و ناچاری خلاصه می‌شه.

هر روز کلبه‌ی فقیرانه‌ی آرزوهامون رو می‌بینیم، که برای آباد کردن قصر شهوت و قدرت عروسک گردان های این دنیا خراب می‌شه."

~

اینا چیزایی هستن که قوانین انسانیت، توی ذهن من متهمشون می‌کنن.

من از قضاوت آدم‌هایی مثل اون عذاب وجدان و واهمه‌ای ندارم، چون برام هیچ قانونی جام شرابی که از خون و اشک مردم سرخه رو توجیه نمی‌کنه.

 

.𝐂𝐚𝐫𝐜𝐢𝐧𝐨𝐠𝐞𝐧; 𝐁𝐲 𝐩𝐨𝐥𝐚𝐫𝐢𝐬-